درباره وبلاگ

خوش اومدید من مهسا هستم خوشحالم كه به وبلاگ من سر زديد ...دوستون دارم...
موضوعات
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چشم بارانى و آدرس cheshmbarani.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 32
بازدید دیروز : 70
بازدید هفته : 106
بازدید ماه : 102
بازدید کل : 70232
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 53
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

چشم بارانى
دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 18:23 ::  نويسنده : mahsa       

من زنم
وقتی عروسکم را از آغوشم کشید و به کناری پرتاب کرد ,
به یادم انداخت که من یک زنم ...
وقتی قد کشیدم و خواستم گستاخانه از خود دفاع کنم ,
درد گوشم به یادم انداخت که من یک زنم ...
وقتی مادر می شدم و فهمیدم کسی پشت در انتظارم را نمی کشد ,
به یادم انداخت که من یک زنم ...
اما او هم روزی به یاد خواهد آورد که :
من یک زنم ...
حکمم : محکوم به سکوت
---------------------------------


 



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 16:34 ::  نويسنده : mahsa       

 

کامپیوتر زنه یا مرد؟؟؟

          

         استاد زبان فرانسه در مورد مذکر یا مونث بودن اسمها توضیح میداد که پرسید :


                         کامپیوتر مذکر است یا مونث؟
 
همه دانشجویان دختر جنس رایانه  را به دلایل زیر مرد اعلام کردند:
 
- وقتی به آن عادت می کنیم گمان می کنیم بدون آن قادر به انجام کاری نیستم.

- با آن که داده های زیادی دارند اما نادانند.

- قرار است مشکلات را حل کنند اما در بیشتر اوقات معضل اصلی خودشانند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید متوجه میشوید که اگر صبر کرده بودید مورد بهتری از آن نصیبتان می شد.

* * * * * * * * * ** * * * * * * * * ** * * * * * * * * ** * * * * * * * * ** * * * * *

و همه دانشجویان پسر به دلایل زیر جنس رایانه را زن اعلام کردند:
 
- به غیر از خالق آنها کسی از منطق درونی آنها سر در نمی آورد.

- کسی از زبان ارتباطی آنها سر در نمی آورد.

- کوچکترین اشتباهات را در حافظه دراز مدت خود ذخیره می کنند تا بعد ها تلافی کنند.

- همین که پایبند یکی از آنها شدید باید تمام پول خود را صرف خرید لوازم جانبی آنها بکنید .

 



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 16:31 ::  نويسنده : mahsa       


من پرسپولیسی ام
روزگارم سرخ است
تکه قلبی دارم،آن هم سرخ است
تیمی دارم،بهتر از استقلال
خونی،بهتر از آب روان
من هوادارم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم عشق سرخ
همه ذرات وجودم متبلور شده است از سرخی
پرسپولیس تیمی نیست،که به آسانی از یاد من و تو برود
پرسپولیس مجذور عشق است
پرسپولیس،رنگ سرخی است به توان بی نهایت
پرسپولیس،ضرب دل سرخ من و توست
پرسپولیس،هندسه فریاد سرخ است
هرکجاهستم باشم،پرسپولیس مال من است
بادها،طوفانها،فریادها مال من است
چه اهمیت دارد
گاه اگرمیبازد،مهم عشقی است که در قلب من و تو جاری است
من نمی دانم
که چرامیگویند:آب آبی است،یاکه دریا آبی است
و چرا در دل ما طوفان سرخی جاری است
لاله سرخ چه کم از آبی اسمان دارد
چشمهاراباید شست،جور دیگر باید دید
و نپرسیم چراخون سرخ است
بو کنیم گلهای سرخ را
و نپرسیم چرا قلب حقیقت سرخ است
کار مانیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
آسمان را سرخ کنیم
و وقت غروب،دوباره متولدبشویم
کارماشاید این است
که میان گل سرخ ولاله قرمز
فریاد زنیم
من هوادارم
عشقم سرخ است...



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 16:27 ::  نويسنده : mahsa       

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود.
کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد .
باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.

گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .

جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد. سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.

پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد.اما.........گاو دم نداشت!!!!

زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 16:6 ::  نويسنده : mahsa       


سرعت اینترنت پایین ؛
هوا گرم ٬
جیب خالی ....
ملت گشنه !
شهر دقیقاً پادگان نظامی ٬
معدود مراکز تفریحی و سرگرمی هم تعطیل ....
امید به زندگی زیر صفر !
سلامتی اونایی که دارن تحمل میکنن

 



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 16:4 ::  نويسنده : mahsa       


 

من حسرت ایرانی بودن دارم
من ایرانی نیستم چون نامم عربی ست...

من ایرانی نیستم چون وقتی به دنیا آمدم در گوشم اذان عربی خواندند...

... من ایرانی نیستم چون روزی که به مدرسه رفتم پدر و مادرم قرآن بالای سرم گرفتند و
در مدرسه آیین محمد را به من آموختند نه پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک

من ایرانی نیستم چون وقتی ازدواج کردم به آیین عربها و با زبان عربی ازدواج کردم...

من ایرانی نیستم چون هزار کیلومتر راه را طی می کنم تا به پابوس امام هشتم شیعیان و
نواده پیامبر اعراب بروم اما کمی آنسوتر به آرامگاه فردوسی نمی روم...
من ایرانی نیستم چون اعیاد فطر و قربان و غدیر و مبعث را تبریک می گویم و
شادباش می شنوم اما نمی دانم جشن سده چه روزیست...؟

من ایرانی نیستم چون دهه محرم سیاه می پوشم و با سر و روی گل آلوده عزادار
خاندانی می شوم که سرزمینم را گرفتند؛ مردانش را کشتند و زنانش را به
غنیمت بردند اما روز مرگ بابک خرمدین را نمی دانم...

من ایرانی نیستم چون حرف که می زنم بیشتر به عربی می ماند تا فارسی...
من ایرانی نیستم چون عربها پ ندارند و من می گویم فارسی نه پارسی...
من ایرانی نیستم چون در کشوری به دنیا آمدم که روی پرچمش عربی نوشتند...

من آرزوی ایرانی بودن هم ندارم چون آنقدر دست نیافتنی است که
آرزویش هم نمی توان کرد

 



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 15:14 ::  نويسنده : mahsa       

هنوز به ديدار خدا مي روند ... خدايي که در يک مکعب سنگي خود را حبس کرده !!
خدا همين جاست ، نيازي به سفر نيست !
خدا همان گنجشکي است که صبح براي تو مي خواند ،خدا در دستان مردي است که نابينايي رااز خيابان رد مي کتد ،
خدا در اتومبيل پسري است که مادر پيرش را هر هفته براي درمان به بيمارستان مي برد ،
خدا در جمله ي " عجب شانسي آوردم"است !!
خدا خيلي وقت است که اسباب کشي کرده و آمده نزديک من و تو!!
خدا کنار کودکي است که مي خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !!
خدا کنارساعت کوک شده ي توست، که مي گذارد 5 دقيقه بيشتر بخوابي!!
از انسانهاي اين دنيا فقط خاطراتشان باقي مي ماند و يک عکس با روبان مشکي ، از تولدت تا آن روبان مشکي ، چقدر خدا را ديدي ؟!
خدا را 7 بار دور زدي يا زير باران کنارش قدم زدي ؟
خدا همين جاست ، نه در عربستان!
خدا زبان مادري تو را مي فهمد ، نه عربي !خدايا دوستت دارم...



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 15:10 ::  نويسنده : mahsa       

غم من شعله لرزان دل خسته توست!!
تو که در دیده صیاد به دام افتادی

چه بخواهی...

چه نخواهی...

تو بدان!!

بال و پری نیست که پرواز کنی!!
غم من خواهش پرواز تو بود...



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 15:2 ::  نويسنده : mahsa       

شادیت را ز دور میبینم
بانگ خندان صدایت
بر دلم میکوبد
چه صدای زشتی
چه نوای شومی
مشت بی رحم خيانت
به سرم میکوبد
من از این درد به خود میپیچم
همچو کرمی زخمی
چشم مست تو براي دگری میخندد
و براي من ِ عاشق
درد بی رحم سیاهی ست
که بر این جان ترک خورده روان میسازی
چشم غمگین دلم پر خون است
دل من میشکند از
یاد آن ایّامی
که به روی پدرم جوشیدم
به تن ِ پیر ِ چروکیدۀ او
رخت غم پوشیدم
رسم غفلت این است
گله ای از تو ندارم هرگز
هستیم را به تو بخشیدم لیک